خرید برای خاله ســــــــــــــــــــــارا ...
یکی بود ... یکی نبود ...
یه امیر طاها بود.یدونه خاله سارا داشت .این خاله سارا امیرطاها رو خیلیییییییییییی دوس میداشت.
5 تیر سال 93 عروسی خاله سارا بود.
یروز قرار شد مامان امیرطاها و عزیز و خاله سارا و پدرجون برن خرید.تصمیم گرفتن امیر طاها رو هم با
خودشون ببرن.اما با کللی نگرانی ...
ولی امیر طاها اونقدددددددددددر پسر خوب و آرومی بود و کاملا با بقیه همکاری کرد که براشون شد
یه خاطره ی خوش!
این عکسا همون روز رو نشون میده.پارک روبروی مجتمع نور ... میدان شوش.
اینجا ما منتظر بودیم پدرجون خریدهامونو همه رو جمع کنه تا ماشین بگیریم برای آوردنشون.
منم که طبق معمول سوژه ای بهتر از نفسم برای عکاسی پیدا نکردم.
برای تمام خاله هایی که قرار مث خاله سارای قصه ی ما عروس بشن آرزوی خوشبختی دارم.
آمین ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی