بدون عنوان
بعد از مدت ها ...
بابا مصطفی اینجا برای چند لحظه افتخار داد با شما عکس بگیره ... انصافا دست عکاسش که خودم باشم درد نکنه که چه لحظه ای رو شکار کردم ! ...
امیرخان و عروسکاش
یه روز آفتابی ...
روز سه شنبه ...کنار بابا مصطفی و دایی هادی.تازه سرماخوردگیت خووب شده مامانی . موقع برگشت هم رفتیم کلی برات خرید کردیم مامانی .عکس لباسهای جدیدت رو میزارم تو پست های بعدی.خیلی خوشحال بودی . اینم عکس چند تا از لباسای جدید گل پسر ... که قبلا قول داده بودم :) ...
نفس مامان
بیمارِ خنده های توأم ، بیشتر بخند خورشیدِ آرزوی منی ، گرمتر بتاب ...